حتما شنیدهاید که دبیرکل و اعضای حزب اسلامی کار با آیتالله هاشمی رفسنجانی دیدار داشتند و ایشان هم با ابراز تأسف از وضعیت احزاب کشور در مقطع کنونی، راه صحیح و درست برای اداره کشور را نقشآفرینی احزاب فراگیر، سالم و توانمند دانست و تصریح کرد: در این حالت اگر حزبی مسئولیت اداره کشور را برعهده گرفت و دچار نارسایی شد، صدمات آن متوجه اصل نظام نخواهد شد و با برگزاری انتخابات و واگذاری امور کشور به دیگر احزاب، کشور در مسیر درست قرار خواهد گرفت.
این نکته بسیار مهم است که یک نظام سیاسی بتواند برای حفظ حمایت مردمی، ناکارآمدی موجود در جامعه را به بخشی از کارگزاران و مسئولان نسبت دهد و نه به کل نظام و از این طریق، هم به اصلاح وضع موجود بپردازد و هم امید مردم به اصل نظام را تقویت کند و هم با ایجاد تغییر در رده کارگزاران و مدیران، کلیت نظام را از چالش مصون نگه دارد. این مسئولیت را در اکثر کشورها، احزاب سیاسی بر دوش گرفتهاند. متاسفانه به دلیل ضعف سازوکار حزبی در ایران امروز، تمام اشکالات معمولی و عادی هم رنگ تند سیاسی پیدا میکند و به جای متوجه شدن مشکلات به افراد، شخصیتها، احزاب و گروهها، مردم به کلیت نظام اسلامی بدبین میشوند و منابعی که باید ذخیره و پشتوانه نظام باقی بماند، مصرف میشود و با ناکارآمدی برخي مدیران، اصل مشروعیت نظام اسلامی زیر سئوال میرود.
مطابق آن دسته از دستگاههای تحلیلی که نظام سیاسی را به مثابه یک «سیستم» تلقی میکنند و نگرش سیستمی به کلیت کارکردهای نظام سیاسی دارند، همیشه مطالبات مردم از حکومت به عنوان «ورودی»، وارد سیستم میشود و این در حالی است که حمایت مردم از حکومت هم در کنار مطالبات، وجود دارد. در درون سیستم در قبال مطالبات مردم اعم از مادی یا معنوی، تصمیماتی اتخاذ میشود تا پاسخی از سوی سیستم به این مطالبات داده شده باشد. اگر این تصمیمات، مطالبات مردم را پاسخ دهد طبعا حمایت مردم هم مانند گذشته، تداوم مییابد ولی اگر این تصمیمات، تکافوی تقاضاهای مردم را نکند، بتدریج حمایت مردم از سیستم و حکومت کاهش خواهد یافت.
در کشورهایی مانند ایران که با مطالبات زياد مردم از حکومت مواجه هستیم، طبیعی است که هر مقدار هم سیستم بتواند به مطالبات مردم پاسخ دهد باز هم نارضایتی ادامه مییابد زیرا هم مطالبات زیاد است و هم امکانات حکومت، ناچیز و بنابراین همیشه حکومتها از طریق پاسخگویی به تقاضاها نمیتوانند حمایت مردم را همراه خود کنند. صاحبنظران این حیطه معتقدند که برای حفظ حمایت مردم از حکومت علیرغم پاسخ ندادن به مطالبات و تقاضاهای مردم، باید جامعه و نظام را حزبی کرد و از طریق فعالیت احزاب، بر این نقیصه فائق آمد. اینان معتقدند که احزاب سیاسی، اولا مطالبات مردم و جامعه را معقول و منطقی میکنند یعنی به جای ورود صدها تقاضای غیرمنطقی و برآورده ناشدنی به سیستم، احزاب سیاسی آن تقاضاها را محدود و معدود میکنند و با این روش، صرفا آن دسته از تقاضاها وارد سیستم میشود که نظام سیاسی قادر به پاسخگویی است. در واقع احزاب سیاسی به طرح دیدگاهها و مطالباتی مبادرت میکنند که اگر قدرت در اختیارشان قرار گیرد، خودشان قادر به عملیاتی کردن آن تقاضاها باشند و همین امر منجر به حذف تقاضاهای دور از واقعیت در اذهان مردم میشود. ثانیا در صورت بروز ناکامی در عمل و عملیاتی نشدن مطالبات مورد نظر مردم، این احزاب سیاسی هستند که از سوی مردم متهم به ناکارآمدی میشوند و به همین دلیل، کلیت سیستم از حمایت مردم برخوردار خواهد ماند. در واقع، فقط احزاب و گروههای در قدرت هستند که در این وضعیت، مورد نقد افکار عمومی جامعه قرار میگیرند و طبعا با عدم استقبال مردم، جای خود را به احزاب دیگر میدهند. ثالثا در صورت وجود دلایل قانع کننده و مقبول برای عدم پاسخگویی سیستم به مطالبات مردم، باز این احزاب و گروههای سیاسی هستند که میتوانند از موضع یک جریان درون حکومت، علل ناکارآمدی و عدم پاسخگویی حکومت را برای مردم توضیح دهند و همین امر، مردم سیاسی را در زمینه موجه بودن عملکرد سیستم، بهتر قانع خواهد کرد.
اینها برخی از مواردی است که میتوان در باره کارکردهای مثبت احزاب سیاسی در کشور مطرح کرد و طبعا در این زمینه، حرفهای نگفته زیادی وجود دارد. بماند برای بعد.
علي اشرفي